ترجمه مقاله

واعی

لغت‌نامه دهخدا

واعی . (ع ص ) نگهدارنده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نگهبان . حافظ. (از ناظم الاطباء). || والی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قیم : واعی الیتیم . || یادگیرنده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || شنونده . (اقرب الموارد). گوش دهنده :
اذن مؤمن وحی ما را واعی است
آنچنان گوشی قرین داعی است .

مولوی .


ترجمه مقاله