ترجمه مقاله

واغوثاه

لغت‌نامه دهخدا

واغوثاه . [ غ َ ] (ع صوت مرکب ) (مرکب از «وا»ی ندبه + منادای مندوب ) فریاد. داد. فغان . به فریادم برس . الغیاث :
کوه ببسود زخم تیرش گفت
صاعقه ست این نه تیر واغوثاه .

ابوالفرج رونی .


فاعبد الرب فی الصلوة ترا
ور نباشی چنین تو واغوثاه .

سنائی .


ترجمه مقاله