وافرستادن
لغتنامه دهخدا
وافرستادن . [ ف ِ رِ دَ ] (مص مرکب ) بازفرستادن :
بردار پرده از رخ و از دیده های ما
نوری که عاریه است به خورشید وافرست .
هر چه خورشید زاده بود از رشک
هم به خورشید وافرستادی .
بردار پرده از رخ و از دیده های ما
نوری که عاریه است به خورشید وافرست .
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 559).
هر چه خورشید زاده بود از رشک
هم به خورشید وافرستادی .
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 922).