ترجمه مقاله

واق واق

لغت‌نامه دهخدا

واق واق . (اِخ ) جزیره ای در اقیانوس جنوبی . (دمشقی ). وقواق . (نزهةالقلوب ). و گویند در آنجا [ واق ] کوهی است معدن طلا و نقره و بوزینگان در آنجا بسیار باشدو آن را واق واق و وقواق هم می گویند. (برهان قاطع) . ظاهراً ناحیتی اساطیری است و صاحب حدودا لعالم آن را «ناحیتی از چین می شمرد که زمین او معدن زر است و مردمان آن سگ را طوق زرین کنند و مهتران ایشان طوقی دارند اندر گردن از سروی گرگ با قیمت بسیار و مردمانی سیاهند و برهنه و گرمسیراست و جایی بی نعمت و قصبه ٔ آن شهر مقیس است و این شهری است خرد و جای بازرگانان گوناگون » و شمس الدین ابوعبداﷲ محمد ابیطالب انصاری صوفی دمشقی در کتاب نخبةالدهر فی عجائب البر و البحر واقواق را نام جزیره ای داند «داخل در محیط پشت کره ٔ اصطیفون نزدیک کران دریا که از دریای چین بدانجا شوند». (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله