والمیدن . [ ل َ دَ ] (مص مرکب ) دراز کشیدن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به یک سوی بدن مستریح دراز کشیدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). واکشیدن . لم دادن . به فراغت خوابیدن . (ناظم الاطباء).
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.