ترجمه مقاله

واپس رو

لغت‌نامه دهخدا

واپس رو. [ پ َ رَ / رُو ] (نف مرکب ) بازپس رونده ، عقب رونده :
گفت آن را من نخواهم . گفت چون ؟
گفت او واپس رو است و بس حرون .

مولوی (مثنوی دفتر ششم چ اسلامیه ص 559).


و رجوع به واپس رفتن شود.
ترجمه مقاله