ترجمه مقاله

واژگونه

لغت‌نامه دهخدا

واژگونه . [ ن َ / ن ِ ] (ص ) بر وزن و معنی باژگونه است که برگشته و معکوس و مقلوب باشد. (از برهان ). وارون . وارونه . واژگون . واژون . باشگونه . باشگون . باشگونه . || نامبارک . (برهان ). شوم . نحس :
همان است کاین واژگونه جهان
یکی را برد دیگر آرد روان .

فردوسی .


بفرمود تابر هیونان مست
نشینند و گیرند اسبان به دست
بر آن واژگونه دولشکر دمان
شبیخون برآرند از ناگهان .

فردوسی .


ترجمه مقاله