ترجمه مقاله

واگردان

لغت‌نامه دهخدا

واگردان . [ گ َ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) پوشاک عوضی . ملبوسی که بجای آنچه در تن دارند پوشند. (ناظم الاطباء). کن و واکن . جامه ای به ذخیره که جامه ٔ پوشیده را بدل باشد. جامه ای جز آن که بر تن دارند که چون این شوخ گیردآن دیگری را پوشند. جامه ٔ نهاده برای بدل کردن جامه ای که در تن دارند. (یادداشت مؤلف ). واشور. واشو.
- امثال :
یک پیرهن دارد که واگردانش آفتاب است ؛ یعنی جامه اش منحصر به همین یک پیراهن است و پیرهنی جز آنچه پوشیده و هم اکنون برتن دارد ندارد.
|| در تداول تصنیف سازان و خوانندگان ، ترجیع. آن قسمت از آهنگ یا تصنیف که پس از هر بندی تکرار شود به وسیله ٔ خواننده یا به وسیله ٔ جماعتی از اعضای ارکستر و نوازندگان .
ترجمه مقاله