ترجمه مقاله

وجدان

لغت‌نامه دهخدا

وجدان . [ وِ ] (ع مص ) وجود. وجد. گم شده را یافتن . (ناظم الاطباء). یافتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || خشم گرفتن . (اقرب الموارد). || (اِمص ، اِ) در عرف بعضی وجدان عبارت است از نفس و قوای باطنه . (المنجد) (کشاف اصطلاحات الفنون ). || دریافت . || یافت . (یادداشت مرحوم دهخدا). || (اصطلاح صوفیه ) وجدان نزد صوفیه مصادفه ٔ حق است چنانکه در وجد گذشت . رجوع به تعریفات سیدجرجانی و کشاف اصطلاحات الفنون شود.
ترجمه مقاله