ترجمه مقاله

وجدی هندوستانی

لغت‌نامه دهخدا

وجدی هندوستانی . [ وَ ی ِ هَِ ] (اِخ ) از شاعران است . مجمعالفصحاء درباره ٔ او گوید: اصلش از لکهنو و اسمش میرزا زین العابدین و از معاصرین بود به ایران آمده چندی سکونت کرده است . از اوست :
جز گریه نیست کار دل دردناک ما
گوئی که با سرشک سرشتند خاک ما.
ای پرستار چه حاصل ز مداوا که طبیب
داروی درد نداند اگر افلاطون است .
تو بدینگونه که دلها بربایی از دست
نتوان گفت که یک اهل دلی دیگر هست
سر عشق تو اگر فاش شود جرمم نیست
زآنکه گنجینه ٔ اسرار که دل بود شکست .
هر که را زخم زنی زنده ٔ جاوید شود
آب تیغت مگر از چشمه ٔ حیوان باشد
ای خوش آندل که در آن زلف مقید گردد
خوش اسیری که در آن چاه زنخدان باشد.

(مجمعالفصحاء ج 2 ص 528).


ترجمه مقاله