ترجمه مقاله

وخی

لغت‌نامه دهخدا

وخی . [ وَخ ْی ْ ] (ع اِ) آهنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قصد و آهنگ . (ناظم الاطباء). || راه معتمد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || قاصد. ج ، وُخی ّ، وَخی ّ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || جهت . (منتهی الارب ). سمت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سمت و جهت . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || (مص ) رفتن یا میانه رفتن یعنی نه آهسته و نه شتاب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رفتن . (تاج المصادر بیهقی ). || آهنگ نمودن . (منتهی الارب ). قصد کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ناظم الاطباء). || روی آوردن به چیزی .(منتهی الارب ). توجه کردن به جایی . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله