ترجمه مقاله

وذح

لغت‌نامه دهخدا

وذح . [ وَ ذَ ] (ع اِ) آنچه از کمیز و پشکل از پشم های گوسفندان آویزان باشد. (المنجد). آنچه از بول و پشکل بر پشم گوسفند چسبد. و ثعلب گوید کثافاتی که بر رانهای گوسفند چسبد. (از اقرب الموارد). سرگین که بر پشت گوسفند گیرد. (مهذب الاسماء). هرآنچه در زیر دنبه ٔ گوسفند از پشکل و بول خشک شده آویزان گردد. (ناظم الاطباء). || سوزشی که در باطن ران ها به هم رسد. (ناظم الاطباء). || (مص ) خشک شدن بول و پشک بر گوسفند. (تاج المصادر بیهقی ). دارای وذح بودن گوسفند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || سوختن درون رانهای مرد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). سوزش پدید آمدن در باطن رانها. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله