ترجمه مقاله

ورزم

لغت‌نامه دهخدا

ورزم . [ وَ رَ ] (اِ) آتش باشد که به زبان عربی نار گویند. (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (برهان ) (آنندراج ) :
تیر پرتاب تو در دیده ٔ بدخواه تو باد
تا بود راستی تیر کج از تاب ورزم .

سوزنی (از انجمن آرا) (آنندراج ).


ترجمه مقاله