ترجمه مقاله

ورقاء

لغت‌نامه دهخدا

ورقاء. [ وَ ] (ع ص ) مؤنث اورق . (از اقرب الموارد). رجوع به اورق شود. || (اِ) گرگ ماده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || کبوتر. (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ). کبوتر که رنگ آن به سبزی زند و نفس را به آن تشبیه کنند. (از اقرب الموارد). || فاخته .(منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). ج ، وَراقی ̍ یا وَراقی .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || درختی است کوچک و معروف که بلندی آن از قامت انسان بالاتر است برگ گرد و پهن و نازک و نرم دارد. ساق آن تیره رنگ و برگ آن سبز است . همه ٔ چارپایان آن را بخورند و نسبت بدان ورقاوی است . (از اقرب الموارد). || (اصطلاح صوفیه ) ورقاء عبارت است از نفس کلی که قلب عالم است و لوح محفوظ و کتاب مبین از آن معنی میگرددو گاهی اطلاق کرده میشود بر لوح . (از کشاف اصطلاحات الفنون از لطایف ). رجوع به تعریفات سید جرجانی شود.
ترجمه مقاله