ترجمه مقاله

ورمال

لغت‌نامه دهخدا

ورمال . [ وَ ] (نف مرکب ) فرارکننده . (ناظم الاطباء).
- وردار و ورمال ؛ آنکه چیزی را برمیدارد و فرار میکند. (ناظم الاطباء).
- ورمال آقا را دمش دادن ؛ چیزی را برداشتن و بردن و خوردن . چپو کردن . سر خوراکی ریختن و یک باره آن را تمام کردن . (فرهنگ فارسی معین از فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ).
- ورمال زدن یا ورمال کردن ؛ گریختن از ترس .
ترجمه مقاله