ترجمه مقاله

وزغة

لغت‌نامه دهخدا

وزغة. [ وَ زَ غ َ ] (ع اِ) سام ابرص .(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). کربسه یا جانوری است شبیه کربسه و بدانجهت به این نام خوانده شده که سبک و چست و تیزحرکت است . (منتهی الارب ). یکی از گونه های مارمولک . (فرهنگ فارسی معین ). ج ، وَزَغ ، اوزاغ ، وِزغان ، وِزاغ ، اِزغان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به وزغ شود. || نوعی ازچلپاسه است که عقرب را فرومیبرد و گوشت وی زهر قاتل است اگر در میان شراب افتد و بمیرد آن شراب هم زهر قاتل گردد. (برهان ) (از ناظم الاطباء). غوک . (غیاث اللغات از جهانگیری ). حربا. (غیاث اللغات از منتخب ).
ترجمه مقاله