ترجمه مقاله

وزوز

لغت‌نامه دهخدا

وزوز. [ وَزْ وَ ](ع اِ) مرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || چوبی است پهن که بدان خاک را از فراز به نشیب کشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). چوبک خاک کشیدن . (مهذب الاسماء).
ترجمه مقاله