ترجمه مقاله

وز

لغت‌نامه دهخدا

وز. [ وَ ] (اِ) در تداول مردم قم ، مقسم آب .
- سروز ؛ محل تقسیم آب (هم اکنون در قم مستعمل است ). (فرهنگ فارسی معین ).
- || آلتی که برای تقسیم آبی که باید به مصرف آبیاری برسد به کار رود. (فرهنگ فارسی معین از تاریخ قم ). || چربی پیه . (فرهنگ فارسی معین از دزی ).
ترجمه مقاله