ترجمه مقاله

وسادة

لغت‌نامه دهخدا

وسادة. [ وَ / وِ / وُ دَ ] (ع اِ) بالین . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تکیه جای . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || متکا. (ناظم الاطباء). نازبالش . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بالش . (مهذب الاسماء). مخده . || بستر و خوابگاه . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || مسند و تخت و اورنگ . (ناظم الاطباء) : اثری از آثار معالم علم اگر امروز نشان میدهند جز بر سده ٔ سیادت و وساده ٔ حشمت او صورت پذیر نیست . (مرزبان نامه چ تهران 1317 ص 8).
کآشنا بودند وقت کودکی
بر وساده ی ْ آشنایی متکی .

مولوی .


تو آن یگانه ٔ دهری که بر وساده ٔ حکم
به از تو تکیه نکرده ست هیچ صدرنشین .

سعدی .


ترجمه مقاله