ترجمه مقاله

وضم

لغت‌نامه دهخدا

وضم . [ وَ ض َ ] (ع اِ) خوانک قصاب . (مهذب الاسماء). تخته و بوریا و مانند آن که بر وی گوشت نهند تا خاک آلود نگردد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ، اوضام ، اَوْضِمة. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || خوان نان پختن . (مهذب الاسماء). || ترکهم لحماً علی وضم ؛ فروافکند ایشان را و ذلیل و خوار و دردناک گردانید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله