ترجمه مقاله

وغد

لغت‌نامه دهخدا

وغد. [ وَ ] (ع ص ) سست خرد و گول . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || ناکس . فرومایه . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || (اِ) کودک .(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || خدمتگزار قوم . (اقرب الموارد). || کمینه . (غیاث اللغات ). || بنده . (ناظم الاطباء). نوکر و خدمتگزار و آنکه به خوراک شکم خدمت میکند. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ، اوغاد. وُغدان . || یکی از تیرهای قمار که بهره ندارد. قماری که بهره ندارد. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || شکار. (اقرب الموارد). || بادنجان را گویند و از آن قلیه پزند. (برهان ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (مص ) خدمت کردن . (برهان ) (اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). || سست خرد و فرومایه و پست شدن . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله