ترجمه مقاله

وغ زدن

لغت‌نامه دهخدا

وغ زدن . [ وَ زَ دَ ] (مص مرکب ) آواز کردن سگ . پارس کردن . عوعو کردن . || در تداول ، بی آتش و سرد بر سر اجاق یا سه پایه مانده بودن . (یادداشت مرحوم دهخدا): دیگ وغ زده . || نسبت طنز و استهزاء به سخن گفتن کسی دادن .
ترجمه مقاله