ترجمه مقاله

وفد

لغت‌نامه دهخدا

وفد. [ وَ ] (ع مص ) وفود. وفادة. افاده . به رسولی آمدن نزد کسی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). به رسولی و ایلچیگری پیش کسی رفتن . (غیاث اللغات ). پیام آوری . رسالت . || (اِ) بالای کوه و ریگ بلندبرآمده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله