ترجمه مقاله

وفود

لغت‌نامه دهخدا

وفود. [ وُ ] (ع مص ) به رسولی آمدن نزد کسی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (اِمص ) رسالت . پیام آوری . || (اِ) ج ِ وَفْد، به معنی آینده و به رسولی آینده . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). وفود، وَفْد، وُفَّد، اوفاد ج ِ وفد است ، یا آنکه وفود و اوفاد جمعالجمع است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) : روزی چند در آن مقام جشن و سور بود و وفود مسرات و شادمانی در صحن سینه ها نامحصور. (جهانگشای جوینی ). || ج ِ وافد. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله