ترجمه مقاله

وفی

لغت‌نامه دهخدا

وفی . [ وُفی ی ] (ع مص ) انجام پذیرفتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). وفاء. (ناظم الاطباء). || فزون شدن . (منتهی الارب ). بسیار شدن . (اقرب الموارد) (تاج المصادر). افزون شدن . (آنندراج ). || تمام شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (اقرب الموارد). || هم سنگ درآمدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): وفی الدرهم المثقال ؛ هم سنگ مثقال درآمد درم . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله