ترجمه مقاله

ولایة

لغت‌نامه دهخدا

ولایة. [ وِ ی َ ] (ع مص ) وَلایة. والی شدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || (اِمص ) قرابت و نزدیکی . (اقرب الموارد). || قدرت . || ملک . (منتهی الارب ). سلطان . (اقرب الموارد). پادشاهی . (منتهی الارب ). || (اِ) ید. (منتهی الارب ): القوم علی ولایة واحدة؛ ای ید، یعنی مجتمعاند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شهرهایی که یک والی بر آنها مسلط است . و این مولد است . (اقرب الموارد). || (اِ) خطه و امارت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله