ترجمه مقاله

ولایة

لغت‌نامه دهخدا

ولایة. [ وَ ی َ ] (ع مص ) وِلایة. دوست داشتن . (اقرب الموارد). دوست شدن . (تاج المصادر). || یاری دادن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || دست یافتن بر چیزی و تصرف کردن در آن . (منتهی الارب ). مالک امر شدن و تصرف کردن . (اقرب الموارد). || پادشاهی راندن . (منتهی الارب ). || تسلط پیدا کردن . (اقرب الموارد). || (اِمص ) دوستی : ولایة علی بن ابی طالب حصنی ، فمن دخل حصنی امن من عذابی (حدیث ). || (اِ) ید. (منتهی الارب ). دست : القوم علی ولایة واحدة؛ ای ید، یعنی مجتمعاند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شهرهایی که یک والی بر آنها حکومت میکند و مسلط بر آنهاست . ج ، ولایات . (اقرب الموارد). || (اِمص ) (اصطلاح صوفیه ) قیام عبداست به حق هنگامی که از خود فانی میشود. (تعریفات سید جرجانی ). || (اصطلاح شرع ) تنفیذ القول علی الغیر شاء الغیر او ابی . (تعریفات سید جرجانی ).
ترجمه مقاله