ترجمه مقاله

ولیة

لغت‌نامه دهخدا

ولیة. [ وَ لی ی َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث ولی . (اقرب الموارد). رجوع به ولی (از ع ، ص ، اِ) شود. || پشم آگند یا آنچه زیر پشماگند گسترند. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). برذعة. (اقرب الموارد). پالان خر و اسب . (غیاث اللغات از شرح نصاب ). || توشه ای که زن جهت مهمانی فرودآینده مهیا کند. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ، ولایا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، وَلیّات . (از اقرب الموارد). || نزدیک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): دار ولیة؛ سرای نزدیک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || به استعاره بر سفینه و کشتی اطلاق گردد. (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله