ومیضلغتنامه دهخداومیض . [ وَ ] (ع مص ) ومض . ومضان . درخشیدن برق بی آنکه پراکنده گردد در ابر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). درخشیدن بخنوه . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به ومض و ومضان شود.