ترجمه مقاله

وهلت

لغت‌نامه دهخدا

وهلت . [ وَ ل َ ] (ع اِ) وهلة. اول از هر چیزی . (از منتهی الارب ). بار. دفعه : یعقوب به بلخ اندرشد و نخستین وهلت بلخ بستد و بسیار مردم کشته شد بر دست سپاه او. (تاریخ سیستان ).
- آن وهلت ؛ آن دفعه : و معین الدین پروانه در آن وهلت امیر حاجب بود. (مسامرة الاخبار ص 41).
- اول وهلت ؛ نخستین بار : او به کرات اعادت میکرد همانچه اول وهلت به ادا رسانیده بود. (جهانگشای جوینی ). رجوع به وهلة شود.
ترجمه مقاله