ترجمه مقاله

وژن

لغت‌نامه دهخدا

وژن . [ وَ ژَ ] (اِ) آلودگی وکثافت . (فرهنگ نظام ). کثافت و نجاست . (برهان ) (آنندراج ). کثافت . (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) :
از آن ز زرق و ریا گشت ظاهرش طاهر
که از نفاق درونت وژن نمی داند.
رضی الدین نیشابوری (از انجمن آرا و فرهنگ نظام ).
مبدل وسن . (فرهنگ نظام ). رجوع به وسن (اِ) شود.
ترجمه مقاله