ترجمه مقاله

ویران کردن

لغت‌نامه دهخدا

ویران کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خراب کردن :
که ویران کنی تاج و گاه مرا
به آتش بسوزی سپاه مرا.

فردوسی .


عالمی را یک سخن ویران کند
روبهان مرده را شیران کند.

مولوی .


ترجمه مقاله