ترجمه مقاله

ویل

لغت‌نامه دهخدا

ویل . [ وَ ] (ع مص ) درآمدن بدی و شر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || دردمند نمودن . || مصیبت زده ساختن . || (اِ) وای . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: ویله و ویلک و ویلی ، و آن کلمه ٔ وعید و عذاب است و گویند: ویل الشیطان (به نصب و رفع و جر لام ویل و اضافه )، و ویلا له (به تنوین و رفع و نصب و جر)، و در ندبه گویند ویلاه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله