و
لغتنامه دهخدا
و. [ وُ / وَ / وِ ] (ضمیر) مخفف او.ورا، مخفف او را. واو مخفف او باشد همچو «ورا دیدم »و «مر ورا گفتم » یعنی او را دیدم و مر او را گفتم . (برهان قاطع چ معین مقدمه ٔ مؤلف ص کط) :
چو آن نامه نزدیک خسرورسید
از آن زن ورا شادی نو رسید.
ورا در شبستان فرستاد شاه
ز هر کس فزون شد ورا پایگاه .
چو آن نامه نزدیک خسرورسید
از آن زن ورا شادی نو رسید.
فردوسی .
ورا در شبستان فرستاد شاه
ز هر کس فزون شد ورا پایگاه .
فردوسی .