ترجمه مقاله

پارو

لغت‌نامه دهخدا

پارو. (اِ) بیل مانندی باشد از چوب که بدان برف روبند. (برهان ). آلتی چوبین که بدان برف و سرگین روبند. بیل چوبین . پاپروب . (محمود بن عمر ربنجنی ). برف افکن .
- پاروی کشتی ؛ آلتی چوبین که قایق رانان بدان آب رود یا دریا بشورانند. خَله . فیَه . بیل . مِجدَف . مجذف . مجداف . مجذاف .
|| (در پشت حیوان )، کت . استخوان کت . کتف . هُوَینه . استخوان شانه که با آن کت بینان فال گیرند. || در تداول نانوایان ، آلتی چوبین که دسته ٔ دراز و سری پهن دارد و بر آن خمیر را پهن کنند. || پیر زال . زن پیر. (برهان ). پاراو.
- پارو کردن ؛ پاک کردن برف و سرگین و جز آن با پارو.
- پولش از پارو بالا رفتن ؛ بسیار توانگر بودن .
ترجمه مقاله