ترجمه مقاله

پاکار

لغت‌نامه دهخدا

پاکار. (ص مرکب ، اِ مرکب ) پایکار. کسی را گویند که چون تحصیلداری بجای بیاید او زر از مردم تحصیل کند و به تحصیلدار دهد. (برهان ). شخصی که در شهرها و ده ها جای مردم به محصلان و ارباب طلب دیوانی نماید. (رشیدی ). کارگذار. عَریف . || پیرمرد برزن و ده . || آنکه مستراح را جاروب کند. کناس . (رشیدی ) (برهان ). || خدمتکار. پادو. چاکر. نوکر. خادم : قبیل ، پاکار یا رئیس قوم . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله