ترجمه مقاله

پای رنج

لغت‌نامه دهخدا

پای رنج . [ رَ ] (اِ مرکب ) پایمزد. حق القدم . زری که به اجرت قاصدان و شاعران و مطربان دهند که در مجلس مهمانی حاضر شوند. (برهان ). انعام و زری که به قاصد یا میهمان داده شود. (غیاث اللغات ). مقابل دسترنج . (آنندراج ) :
بفرمود شه تا رقیبان گنج
کشند از پی میهمان پای رنج .

نظامی .


ترجمه مقاله