پای نداشتن
لغتنامه دهخدا
پای نداشتن . [ ن َ ت َ ] (مص مرکب ) نیروی مقاومت نداشتن . تاب نیاوردن . استقامت نکردن :
با عطا دادن او پای ندارد بقیاس
هرچه در کوه گهر باشد و در خاک دفین .
با عطا دادن او پای ندارد بقیاس
هرچه در کوه گهر باشد و در خاک دفین .
فرخی .