ترجمه مقاله

پای برجا کردن

لغت‌نامه دهخدا

پای برجا کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) امکان . اثبات . استوار کردن . پایدار کردن . توکید. ایکاد. تأکید. وَطد. طِدة. توطید.
ترجمه مقاله