ترجمه مقاله

پا گرفتن

لغت‌نامه دهخدا

پا گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ] (مص مرکب ) مستقر شدن . دوام کردن . ثبات یافتن . استوار شدن . - پا گرفتن کاری و امری ؛ رونق و ثبات آن .
- پا گرفتن قبری را ؛ سطح آنرا از زمین برآوردن . تسنیم .
- پا گرفتن برف ؛ نشستن آن بر زمین چندانکه بزودی ذوب نشود.
- پا گرفتن طفل ؛ براه افتادن وی .
ترجمه مقاله