پدران
لغتنامه دهخدا
پدران . [ پ ِ دَ ] (اِ) نیاکان . اجداد. آباء. اسلاف :
اگر ایدونکه بکشتن نَمُرند این پسران
آن خورشید و قمر باشند این جانوران
ز آن کجا نیست مه روشن و خورشید مُران
به نسب باز شوند این پسران با پدران
وگر ایدونکه بباشند ز پشت دگران
از پس کشتن زنده نشوند ای وربی .
ما بجانب عراق ... مشغول گردیم و وی بغزنین ... و طریقی که پدران ما بر آن رفته اند، نگاه داشته آید. (تاریخ بیهقی ).
اگر ایدونکه بکشتن نَمُرند این پسران
آن خورشید و قمر باشند این جانوران
ز آن کجا نیست مه روشن و خورشید مُران
به نسب باز شوند این پسران با پدران
وگر ایدونکه بباشند ز پشت دگران
از پس کشتن زنده نشوند ای وربی .
منوچهری .
ما بجانب عراق ... مشغول گردیم و وی بغزنین ... و طریقی که پدران ما بر آن رفته اند، نگاه داشته آید. (تاریخ بیهقی ).