ترجمه مقاله

پرخج

لغت‌نامه دهخدا

پرخج . [ پ َ رَ ] (اِ) پرخچ . (رشیدی ) (برهان ). پرخش . (اسدی ) (جهانگیری )(رشیدی ). فرخچ . (رشیدی ). فرخش . (جهانگیری ) (رشیدی ).فرخج . (جهانگیری ). کفل و ساغری اسب و استر و خر و گاو و امثال آن باشد. (برهان ). و رجوع به پرخش شود.
ترجمه مقاله