ترجمه مقاله

پرخو

لغت‌نامه دهخدا

پرخو. [ پ َ خ َ ] (اِ) حواطه . (السامی فی الاسامی ). جُوبه .(صراح اللغه ). جائی باشد که در کنج خانه ها سازند و پر از غله کنند. (برهان ). نوعی انبار است که در خانه ها از تخته و گل کنند ذخیره کردن غله را :
کند مُدَخّرِ قدرش گه ذخیره ٔ جود
بجای خُنب نطاقات چرخ را پرخو.

آذری .


- پَرخَو کردن ؛ فرخو کردن . بریدن و هموار کردن شاخه های زیادتی درخت . پیراستن درختان یعنی بریدن شاخه های زیادتی آنرا تا به اندام نشو و نما کنند. (برهان ).
|| در بعض نسخ به پرخو معنی شادمانی نیز داده اند. (شعوری ). و رجوع به فرخو شود.
ترجمه مقاله