ترجمه مقاله

پرموزه

لغت‌نامه دهخدا

پرموزه . [ پ َ زَ / زِ ] (اِ) بمعنی پرموز است که انتظار و امید باشد. (برهان ). رجوع به پرمر شود. || زنبور عسل را هم گفته اند. (برهان ). رجوع به پرمر شود. || نام پسر ساوه شاه نیز هست و به این معنی با ذال نقطه دار هم آمده است و اصح ّ این است بنابر قاعده ٔ کلی . (برهان ). و رجوع به پرموده شود.
ترجمه مقاله