پرن
لغتنامه دهخدا
پرن . [ پ َ رَ ] (اِخ ) پروین . ثُریّا. پَرو. و آن چند ستاره است یکجا جمع شده در کوهان ثور و بعربی ثریا خوانندش . (برهان ). پروه . (رشیدی ) :
بخط و آن لب و دندانش بنگر
که همواره مرا دارند در تاب
یکی همچون پرن بر اوج خورشید
یکی چون شایورد از گرد مهتاب .
شاخش ملون همچو قوس قزح
برگش درخشان همچو نجم پرن .
تا چو خورشید نتابد ناهید
چون دوپیکرنبود نجم پَرَن .
حال ولایتی بمثال بنات نعش
از مردم گریخته برکرد چون پرن .
جهان را همه ساله اندیشه بود
از این تا نهد تخت او بر پرن .
چون سه سنگ دیگپایه هقعه بر جوزا کنار
چون شرار دیگپایه پیش او خیل پَرَن .
مر بنات النعش را ماند سخن در طبع مرد
از برای مدح تو آید فراهم چون پرن .
میان عترت و اولاد مرتضی و نبی
چو بدر باشد بر آسمان میان پرن .
متفرق بنات نعش از هم
بهم اندر خزیده نجم پرن .
نخفته ام همه شب دوش و بوده ام نالان
خیال دوست گواه من است و نجم پرن .
ز بخشش تو اگر بانگ بر زمانه زنند
بنات نعش بهم درفتد بشکل پرن .
بگاه فکرت اگر بر بنات نعش روم
بنوک کلک بنظم آورم چنان پرنش .
اطلس چرخی گردون بهر قد قدر اوست
خیط درزش آفتاب و دکمه ٔ جیبش پرن .
رجوع به ثریا و پروین شود. || منزلی از منازل قمر؟. (برهان ).
بخط و آن لب و دندانش بنگر
که همواره مرا دارند در تاب
یکی همچون پرن بر اوج خورشید
یکی چون شایورد از گرد مهتاب .
فیروز مشرقی .
شاخش ملون همچو قوس قزح
برگش درخشان همچو نجم پرن .
فرخی .
تا چو خورشید نتابد ناهید
چون دوپیکرنبود نجم پَرَن .
فرخی .
حال ولایتی بمثال بنات نعش
از مردم گریخته برکرد چون پرن .
فرخی .
جهان را همه ساله اندیشه بود
از این تا نهد تخت او بر پرن .
فرخی .
چون سه سنگ دیگپایه هقعه بر جوزا کنار
چون شرار دیگپایه پیش او خیل پَرَن .
منوچهری .
مر بنات النعش را ماند سخن در طبع مرد
از برای مدح تو آید فراهم چون پرن .
سوزنی .
میان عترت و اولاد مرتضی و نبی
چو بدر باشد بر آسمان میان پرن .
سوزنی .
متفرق بنات نعش از هم
بهم اندر خزیده نجم پرن .
مسعودسعد.
نخفته ام همه شب دوش و بوده ام نالان
خیال دوست گواه من است و نجم پرن .
مسعودسعد.
ز بخشش تو اگر بانگ بر زمانه زنند
بنات نعش بهم درفتد بشکل پرن .
کمال اسماعیل .
بگاه فکرت اگر بر بنات نعش روم
بنوک کلک بنظم آورم چنان پرنش .
کمال اسماعیل .
اطلس چرخی گردون بهر قد قدر اوست
خیط درزش آفتاب و دکمه ٔ جیبش پرن .
نظام قاری (دیوان البسه ).
رجوع به ثریا و پروین شود. || منزلی از منازل قمر؟. (برهان ).