ترجمه مقاله

پروس

لغت‌نامه دهخدا

پروس . [ پ ُ ] (اِخ ) نام پادشاه قسمتی از هند که با اسکندر جنگ کرد و اسکندر پیش از وقوع جنگ تصور کرد که شاید او برای اطاعت و تمکین حاضر باشد با این مقصود که اوخارس نامی را نزد وی فرستاد که او را به باج گذاری و آمدن به استقبال اسکندر در سرحد مملکت خود دعوت کند پروس جواب داد که او قسمت دوم پیشنهاد اسکندر را پذیرفته با قشون مسلح در مدخل مملکت خود منتظر اسکندر خواهد بود. اسکندر پس از آن تصمیم کرد که از رودهی داسپ بگذرد... به اسکندر خبر رسید که پروس در آن طرف هی داسپ منتظر اوست بر اثر این خبر اوسنوس را فرستاد تا قایقهای پل رود سند را باز کرده بیاورد و این امر را انجام داد بعد اسکندر با تمام قشون خود و پنج هزار نفر هندی حرکت کرده به کنار رود هی داسپ درآمدو پروس هم در طرف دیگر رود با قشون و فیلهای خود پدیدار شد اسکندر با زحمت از رود گذشت و تیراندازان خود را پیش انداخته با سواره نظام حمله برد چون هندی ها صفوف جنگی نیاراسته بودند بزودی پراکنده شدند و پسر پروس با چهارصد نفر کشته شد پروس پس از اینکه از کشته شدن پسر آگاه گردید در تردید شد که به استقبال اسکندر بشتابد یا نه بعد تصمیم به پیشروی کرد قوای او مرکب بود از سی هزار پیاده ، چهارهزار سوار، سیصد ارّابه و دویست فیل . عده ٔ سپاه اسکندر در حدود 120 هزار نفر بود اسکندر به پهلوهای سپاه دشمن حمله برد درنتیجه جدال تمام سواره نظام هندی ازپا درآمد، ولی قسمت بیشتر پیاده نظام پافشرد و قسمت دیگر از میان سواره نظام مقدونی فرار کرد در این احوال چون بعض سرداران مقدونی که در آن طرف رود بودند بهره مندی اسکندر را دیدند از رود گذشته و با قوای تازه نفس به تعقیب هندیها پرداخته کشتار را بپایان رسانیدند. از طرف هندیها 20 هزار پیاده ، سه هزار سوار، دو پسر پروس ، سپی تاسس حاکم محل ، تمام سرداران سپاه و تمام ارّابه رانان و فیل بانان کشته شدند. آریان گوید پروس در این جنگ نه فقط وظایف سردار را انجام داد بلکه مانند یک سرباز رفتار کرد، وقتی که دید، سواره نظام او معدوم گشته و فیلها کشته شده یا در حال اختلال اند و تقریباً تمام پیاده نظامش از بین رفته است تا آنگاه که عده ٔ قلیل از قشون او جنگ میکردند بایستاد و جنگید تا آنکه تیری به شانه ٔ راست او که برهنه بود آمد و بر فیلی سوار شده عقب نشست ، اسکندر کسانی را نزد او فرستاد که از جمله مروئه دوست پروس بود پادشاه پس از آنکه حرف رسولان را شنید راضی شد که به اسکندر تسلیم شود اسکندر به استقبال او رفت و چون به او رسید ایستاده نجابت قیافه ٔ پروس و قد و قامت او را که به پنج ارش بالغ بود نظاره کرد پروس باوقار پیش می آمد و در قیافه اش بیمی ازاینکه مورد بغض اسکندر واقع شود دیده نمیشد، پهلوانی با پهلوانی مصاف داد و از مملکت خود در مقابل خارجی دفاع کرد. اسکندر به او گفت : «بگوئید که چگونه با شما رفتار کنم ؟» پروس جواب داد: «چنانکه با پادشاهی رفتار می کنند« »من این کار را برای خودم خواهم کرد، بگوئید که برای شما چه میتوانم بکنم ؟» «در آنچه گفتم همه چیز هست » «من دولت و مملکت شما را بخودتان ردّ میکنم و بر آن خواهم افزود» و چنان کرد که گفته بود پروس بعدها دوست صمیمی اسکندر شد و به او مساعدت ها کرد . موافق نوشته ٔ اریان این جدال در سال دوم المپیاد 113 یا سنه ٔ 327 ق .م . روی داده است . جنگ مقدونی ها با پروس و سربازان او سخت ترین جنگی بوده که برای مقدونی ها پیش آمده (این مردم را بعضی نیاکان مردم سیخ میدانند، که در هند غربی ساکنند و اکنون هم به تَهَوﱡر معروفند پلوتارک گوید جنگ پروس با اسکندر مقدونیها را چنان افسرده داشت که اینها دیگر حاضر نشدند در هند پیشتر روند. مشقاتی که آنها در مقابل 20 هزار پیاده نظام و دوهزار سوار پروس متحمل شدند بقدری بود که پس از آن تمام مساعی اسکندر برای پیش رفتن و گذشتن از گنگ بی نتیجه ماند هنگامی که اسکندر خواست از هندبازگردد بزرگان هند را جمع و در حضور آنها اعلام کردکه متصرفات هند (یعنی ناحیت پنجاب ) را به پروس وامیگذارد چندی بعد اِوداموس رئیس قشون مقدونی پروس را در پنجاب بکشت . نام پروس در شاهنامه فور آمده است .
ترجمه مقاله