ترجمه مقاله

پرکار

لغت‌نامه دهخدا

پرکار. [ پ ُ ] (ص مرکب )(مردی ...) شدیدالعمل . فعال . که بسیار کار کند. مقابل کم کار. || نقاشی و قلمزنی و قلابدوزی و گلدوزی و تذهیب و گچ بری ... و امثال آن که در آن کار بسیار کرده اند. مقابل کم کار. || نقاش (؟). (رشیدی ). || مشغول . پرمشغله ؟ :
چنین گفت پرکار (؟) چرخ بلند
که آمد بدین پادشاهی گزند.

فردوسی .


طبعم ز تو پرکار و دل از رنج تو پربار
رازم ز تو پیدا و تن از ضعف نه پیدا.

مسعودسعد.


ترجمه مقاله