ترجمه مقاله

پز

لغت‌نامه دهخدا

پز. [ پ ُ ] (فرانسوی ، اِ) بمعنی وضع و تظاهر و ادعا.در زبان فارسی بمعنی ریخت و هیأت و شکل و صورت : پزش را باش ! یعنی هیأت و ظاهر او را نگر.
- بدپز ؛ بدشکل . بدریخت .
- خوش پز ؛ خوش هیأت . خوش ریخت . زیبا.
- امثال :
پُزِ عالی جیب ِ خالی .
ترجمه مقاله