ترجمه مقاله

پسرنیا

لغت‌نامه دهخدا

پسرنیا. [ پ ِ س َ ] (اِ مرکب ) پسرنیای پدری . ابن عم . پسرعمو. || پسرنیای مادری . ابن خال . پسرخاله . || پسرنیای نزدیک . ابن عم لح ّ. || پسرنیای دور. ابن عم کلاله . (مهذب الاسماء در لفظ ابن ). صاحب برهان قاطع در لفظ نیا گوید: بمعنی جد باشد مطلقاً خواه پدر پدر و خواه پدر مادر و بمعنی برادر مادر که خالو باشد و برادر بزرگ هم بنظر آمده است ... - انتهی .
ترجمه مقاله