ترجمه مقاله

پسر رامی

لغت‌نامه دهخدا

پسر رامی . [ پ ِ س َ رِ ] (اِخ ) قَصّار اُمّی . شاید یکی از این دو تصحیف دیگری است و آن نام شاعری است باستانی و از او ابیات ذیل در فرهنگ اسدی شاهد آمده است از جمله : در لفظ قُبا که نام شهری است :
پست نشسته تو در قبا و من اینجا
کرده ز غم چون رکوک بوق چو آهن (؟).
و در لفظ رکوک (کرباس ) گوید:
بار ببسته ست در رکوک من اینجا
کرده رخم چون رکوک و بوق (؟) چو آهن .
در لغت کفا (بمعنی سختی و رنج ) بیت ذیل بنام قصار امی بشاهد آمده است :
میر ابواحمد محمد خسرو ایران زمین
آنکه شاد است او و دور است از همه رنج و کفا .
ترجمه مقاله